ملیض شدم
پنج شنبه شب طبق روال هر پنج شنبمون مهمونی داشتیم خونه خواهر همسری من از صبحش که بیدار شدم داغ شده بودمو سر و بدنمم یکم درد میکرد تا شب که تو مهمونی بودیم بیشتر شده بخصوص سرم مهمونی که تموم شد و اومدیم خونه بعد یکی دو ساعت نفسی لالا تَد منم رفتم که بخوابم سرمم همچنان درد میکرد بر عکسه هر شب که از گرما کلافه بودم حتی بدون پنکه لای پتو میلرزیدم ههههههههههه من تا حالا تب و لرز نداشم چه باهال هم از تب داری میسوزی هم رفتی لای پتو میلرزی تا ساعت چند بیدار بودم خودم نمیدونم خدا میدونه عجب شبی بودااااااااااااا منم که یه عادتی دارم نه که دل گنجیشکیم هر موقع که یه دردی دارم عزیز ترین کسم رو هی برا خودم صدا میزنم مثه وقتایی که...
نویسنده :
لی لی
23:37