مامان و بابای دل گنجیشکی

روزای جدید ما ......

1391/2/31 15:46
نویسنده : لی لی
603 بازدید
اشتراک گذاری

از روزی که این وبو درست کردم یه اتفاق قشنگ تو زندگیمون افتاده

 

من و همسریه خوبم با هم یه تصمیم گرفتیم .

البته.....! پیشنهاد عشقم بود

همسر مهربونم بهم گفت میخوام یه کاری کنم از این به بعد لحظه های خوب زیادی داشته باشی،آخه دیگه همه ی خاطره هامون داره  ثبت میشه

میگفت احساس میکنم انگیزه بیشتری برای ایجاد لحظه های خوب برات، پیدا کردم

میگفت دوست دارم وبت پر بشه از خاطرات خوب براتgive_heart.gif

 

حالا از اون موقع هر روز با کلی ذوق و شوق ازم میپرسه مطلب جدید نوشتی؟خب هر شب بنویس دیگه

 

الهی من فدای اون همه مهربونیش بشم که اینقد کوکولوئه

گفتم که دل گنجیشکی ایم. تازه همسر مهربونم خیییییییییییلی بیشتر

قبل از اینم خاطره های قشنگ زیادی برام ساختی خوب من

امیدوارم منم بتونم مثه تو روزا و ساعتا و لحظه های خوبی برات بسازم

         

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

ریحان
31 اردیبهشت 91 13:43
آخی دل گنجیشکیای مهربوووون.خدای مهربوون نمیخوام ببینم تو دلای عاشقشون ذره ای غمه.به ستاره چیدنتون ادامه بدین


ایشالا که همه ی آدما همیشه شاد باشن و رنگ غمو نبینند
تو هم همینطور ریحانه عزیزم
زهرا مامان قاصدك
1 خرداد 91 9:40
سلام دوست خوبم ! من و قاصدكم ازتون ممنونيم كه بهممون سر زديد !
بابت آدرس قالب وبلاگ هم يك دنيا ممنون .
شما اگر چه تازه كاريد ولي خيلي قشنگ نوشتيد . در ضمن اسم وبلاگ شما هم خيلي بانمكه ! من هم زماني كه براي قاصدكم وبلاگ درست كردم هنوز قصد بچه دار شدن نداشتم ولي الان خوشحالم كه قبل از اومدنش يه عالمه باهاش حرف زدم .
خوشحال مي شم باهم دوست بشيم
به اميد روزي كه شما هم براي قاصدك واقعي بنويسيد

ممنونم دوست عزیزم نظر لطفتونه
ایشالا عزیزم به امید روزی که همه کسایی که منتطر قاصدکای کوچولواند به آرزوشون برسن

مامان لنا
2 خرداد 91 15:25
بلا وب داری ومن نمی دونستم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


سلام میخواستم بهتون بگم عزیزم ولی نشده بود
شرمنده
مامان لنا
13 خرداد 91 19:39
پس واسه همینه شما وهمسرتون دیگه کمتر میاین اونجاااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟هرشب وب نویسیه