مطلع کردن آقای همسر
سوم بهمن 1392
رونمایی از دختر مامان و بابا
اینقد خودمو برا مامانم لوس میکنم مـــــــــــــــــــــن صبح که از خواب بلند میشن اینقد جیــــــــــق میزنم تا از قفس بیارتم بیرون بعضی وقتا با بیرون اومدن ساکت میشم بعضی وقتام نه !!! یعنی وقتی که اومدم بیرون باز اینقد جیق میزنم تا مامانم بیاد هی باهام حرف بزنه ، منو نازی کنه ، بهم به به های خوشمزه بده بعد اگه رضایت بدم آروم میشم !!! بیشتر اوقات دوس دارم رو شونه مامانم باشم ُ سرمو بچسبونم به صورت مامان پیش خودمون بمونه هااااا وقتایی که رو شونه مامانمم اگه بهم محل نذاره منم هی گردنشو گاز میگیرموُ بهش میگم یالا نازی کن اصلا یه جورایی به خود مامانم رفتم اخه اونم بعضی موقع ها هی میچسبه به بابا و میگه یالا مهربونی کن الانم از ...
نویسنده :
لی لی
13:13
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
یکشنبه ای که گذشت عروسی داشتیم عروسی که تموم شد با مامان اینا با هم برگشتیم تو فاصله رسیدنمون تا خونه ی بابا اینا همه به جز من ، مشغول صحبت در مورد مراسم بودن منم همینجوری تو فکر این بودم که چرا یدفعه اینقد دلم گرفت خلاصه که وقتی اومدیم خونه با حال بی حالی لباسامو عوض کردم و رفتم سر گاو صندوق جا جواهریُ اوردم که طلاهامو بدارم سر جاش آقا ما گوشواره و گردنبند و انگشتر (آرزو) رو که در اوردیم ،گذاشتیم سر جاش و چیز خاصی توجه مان رو به خودش جلب نکرد این شد که شیطونه بود یا پری ِ نمیدونم به دلمان انداخت یه نگاه به به اون یکی نیم ستت هم بکن ما هم حرف گوش کن ! و مال دنیا پرست رفتیم که بنگریم و ....ا ِ دستبندم کـــــــــــــوووووووو ؟؟؟؟ ب...
نویسنده :
لی لی
11:33
خواب بد
یه وقتایی از همون صبح که چشم باز میکنی میبینی روزت قشنگ نیس وقتی که با یه خواب بد بیدار میشی و کلی گریه میکنی .................................... دلم میخواست میدونستم الان خواب نیستن ی زنگ میزدم خونه پدری میپرسیدم بابا از هیئت اومد؟ حالش خوبه ؟
نویسنده :
لی لی
23:56
وقتی لی لی پیکاسو میشود
دو تا از طراحی هام تو این مدت البته عکسا با گوشی ان و بی کیفیت نظرتون چی بود؟؟؟ راستی یلدا مباااااااارک ...
نویسنده :
لی لی
15:49