مامان و بابای دل گنجیشکی

روزاهای دلواپسی

چند وقتیه که شبا خواب درستی ندارم الان که دارم مینویسم تپش قلب شدیدی دارم و احساس میکنم یه چیزی هم تو گلوم گیر کرده همه مدام بهم میگن خیلی دلت میخواد زودتر تموم بشه و راحت شی ولی من هیچ‌وقت به این قضیه فکر که نکردم هیچ ،بر عکس همش استرس کارای نکرده ام رو دارم خدا رو شکر پسری حالش خوبه و بعضی وقتا با شیطونی هاش حسابی منو اذیت میکنه ، زمانهایی که دلم یا رحمم تیر میکشه مدام میشینم قربون صدقه پسری میرم و بهش میگم مامانی عجله نکنیا،صبر کن به موقع بیا آخه تعریف نکرده بودم قند عسل ما یه دوست بهشتی داشت که دقیقا تو یه روز پا به دل ماماناشون گذاشته بودن (نینی پسر عموی همسری) و هر ماه با هم بزرگ میشدن ولی اون خیلی برای اومدن به ...
24 شهريور 1393

دلبری های تو

چند روزی ِ که به شیوه های جدید دلبری میکنی از مامان و بابا دو روز ِ که با سکسکه های گاه و بی گاهت لبخند به لبمان میاری دقیقا همین الان که دارم کلیدهای کیبوردم رو میفشارم تو هم با یه ریتم منظم و با نمک ضربه هایی به دل مامانی وارد میکنی که همون  سکسکه اس پسرک شیطون من ،تا دیروز باورم نمیشد شما انقدر بزرگ شدی که میشه از روی شکمم هم خودنمایی ات رو دید .....اتفاقی بود که دیدم شکمم داره تکون میخوره ....یدفعه یه جاش کج میشد با حرکتای شما و من واقعا شوکه شدم 2.تیر.93 14:43 و چی تو دنیا هست که تا این حد در یک زن شور و شعف به پا کنه چنان از ته دل خنده ام میگیره و قنج میزنم که هواسم از اطرافم پرت میشه و اگه کسی منو تو اون حالت...
11 تير 1393

سرعت زمان

هفته 23 بارداری رو میگذرونیم ... روزها به سرعت میگذرند و من غرق در خرید کردن و تحقیق های اینترنتی پیرامون انواع وسایل مورد نیاز نینی و نوع زایمان ها و چیدمان های اتاق کودک و ... هستم میترسم یه روزی برسه که بگم کاش بجای همه ی اینها تمام وقتم رو صرف پسرم میکردم و بیشتر براش قرآن میخوندم ، بیشتر باهاش حرف میزدم ، بیشتر برای تغذیه خودم و گل پسرم وقت صرف میکردم چه فایده که افسوس خوردن چیزی را حل نمیکنه نه اینکه فکر کنی هیچ تلاشی برای شما نمیکنم هاااا تا قبل از اینکه بدونم یه پسر شیطون رو مادری میکنم همش دنبال چی بخورم چی نخورم ها ... چی بخونم چی نخونم ها بودم و انقدر سرچ میکردم و از این و اون سوال میکردم که خودم بهتر از دکتر میدونستم ...
10 خرداد 1393

ولادت بانوی دو عالم

هر سال یه هفته مونده به این روز در تب و تاب خرید هدیه ای شایسته برای مادرانمان هستیم من هیچ سالی از همسری توقعی برای این روز نداشتم ، نه اینکه اونم به فکر من نباشه و هدیه ای برام نگیره ولی من تو ذهن خودم خیلی بیشتر از اینکه این روز رو روز زن بدونم روز مـــــــادر میدونستم امسال امـــا !!! من نیز مــــادر هستم هنوز باورم نشده که حتی برا یک ماه طعم انتظار برای مادر شدن رو نچشیدم ... مدام به این فکر میکنم که خدا هر کسی رو یه جور امتحان میکنه ، مثلا برای نینی دار شدن یکی رو با انتظار و یکی رو بدون اینکه خودش هم خبر داشته باشه با یه نینی ناخواسته و یکی هم مثه من آگاهانه ولی غافلگیر کننده ....و امتحان من قطعا از بقیه سخت تر خواهد بود ...
31 فروردين 1393