ولادت بانوی دو عالم
هر سال یه هفته مونده به این روز در تب و تاب خرید هدیه ای شایسته برای مادرانمان هستیم
من هیچ سالی از همسری توقعی برای این روز نداشتم ، نه اینکه اونم به فکر من نباشه و هدیه ای برام نگیره ولی من تو ذهن خودم خیلی بیشتر از اینکه این روز رو روز زن بدونم روز مـــــــادر میدونستم
امسال امـــا !!!
من نیز مــــادر هستم
هنوز باورم نشده که حتی برا یک ماه طعم انتظار برای مادر شدن رو نچشیدم ... مدام به این فکر میکنم که خدا هر کسی رو یه جور امتحان میکنه ، مثلا برای نینی دار شدن یکی رو با انتظار و یکی رو بدون اینکه خودش هم خبر داشته باشه با یه نینی ناخواسته و یکی هم مثه من آگاهانه ولی غافلگیر کننده ....و امتحان من قطعا از بقیه سخت تر خواهد بود ... چرا که به خواسته ی خودمان ولی بی هیچ سختی ای پدر و مادر شدیم ...
با خدای خوبم که درد و دل میکنم مرتب میگم ،خدایا نکنه من از اون بنده هام که هر چی ازت میخوان رو سریع به اجابت میرسونی که دیگه صدات نکن؟؟؟ در خونت نیان ؟؟؟
خدایا آخه تو همیشه میگی کسایی که صداشون رو دوست داری دعاهاشون رو دیرتر مستجاب میکنی که بازم بیان در خونت ... بازم صداشون رو بشنوی ...ناشکری نمیکنم فقط دلم میخواد بدونم این واقعا یه آزمایش الهی ِ ؟
به هر حال ، میدونم روزی هزار بار هم شکر خدا رو بجا بیارم کمه
اینروزا وبلاگ مامان و بابای دل گنجیشکی داره سه ساله میشه
و من به رسم سالهای قبل اومدم تا یه توضیح جدید برای وبلاگمون ثبت کنم
یادش بخیر چیزی که سال اول نوشتم این بود
به امید اون روزا ... روزایی که فقط آرامش دارند ... البته ! ... در کنار شما کوکولوی ما
و سال دوم هم
به امید اون روزا...روزایی که آرامش گرانبهایمان را نا ابد نگه داریم... البته ! در کنار شما کوکولوی ما
و اما امسال
کی فکرش رو میکرد امسال از سه نفره شدن هایمان خواهم نوشت
و
به امید اون روزا ... روزایی که در آغوشمان آرام میگیری و من آرام ترم از همیشه
امیدوارم امسال مادرانه های شاد و پر از انرژی رو تو خونه مجازیمون به یادگار بذارم