مامان و بابای دل گنجیشکی

شب بیست و یکم

1392/5/7 23:01
نویسنده : لی لی
199 بازدید
اشتراک گذاری

انقـــــــــــد دلم گرفته امشب

نمیدونم چرا !

خبری از احیا رفتن بیرون از خونه نیس چون بنده وضعیت جسمانی مساعدی ندارم

احیا رو پای تی وی بجا خواهیم آورد ، اگر خوابمان نگیرد البته !

کلا دپرسم الان... احساس میکنم سعادت درک شبای قدر ازم گرفته شده یه جورایی

اصلا یه تشویش خاطر و دل نگرانی بخصوصی دارم رمضان ِ امسال ... همش میترسم خدا سرش شلوغ باشه صدای ضعیف منو نشنوه ...

چند ساله که هر چی تو این شبا ازش خواستم رو بهم داده

شاید همین توجه قشنگش حریصم کرده و تشنه تر برای خواستن هام

و بــــــــاز هم من ! لی لی !!! این پایین منتظر دست نوازشت هستم

خیلی کوچیکم .... شاید کِدر ....شاید خاکستری ... شاید غبار گرفته

اونقدر که به چشم نیام ولی خیالم راحته که تو میبینی منو

پس !!!

 بــــاز هم منتظرم خدا جان*

شب نوزدهم چون روضه فامیلی دعوت شده بودم برخلاف اونچه که تصورش رو میکردم ، بسیار بسیااااار خوب بود

اگه صدام بجایی رسیده باشه قبل از خودم به یاد همه ی همه ی کسایی که خودمم باورم نمیشه بودم

حتی شما دوست عزیز !!!

پرچم حرم مطهر امام حسین (ع) توی اون مجلس دست به دست میشد و لحظه ای که با چشمان بسته ام ، میبوئیدم عطر عشق به امام عطشانمان را .... با دلی شکسته از سنگینی بار گناهانی که بر دوشم احساس میکردم به همه ی شما مجازیان عزیزم هم فکر کردم ، حتی !!! و برایتان طلب روا شدن حوائج  را داشتم

هر کدوم رو که میدونستم با اسم و هر کدوم رو که نه ... با اسم وبلاگ با خودم و خدای خودم مرور میکردم

پ ن : پرچم های زیارت گاه ها چند وقت یکبار تعویض میشن و پرچم قدیمی تر رو نمیدونم چه جوری میارن

پ ن : التماس دعای شب زنده داران با خدا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

حسین
7 مرداد 92 23:13
با سلام به سایت من هم یک سری بزنید ممنون www.kodakshop.blogsky.com
بابای دل گنجشکی
8 مرداد 92 0:47
منزهی تو ای که معبودی جز تو نیست
فریاد فریاد نجات ده ما را از آتش ای خدای من
شب قدر
شب سرنوشت
شب نجات
شب حقانیت علی(ع)
التماس دعا


ممنون آقای خوبیها
سمیرا
8 مرداد 92 6:21
عزیزم طاعاتت قبول باشه
امیدوارم خدا از سر تقصیرات همه بگذره واز تقصیرات ماهم بگذره
إن شاءالله حاجت روابشی
التماس دعا*
بین اشکهات یاد منم باش لی لی جونم


ممنون
انءشاالله
محتاجم به دعا سمیرا جاااان
سمیرا
8 مرداد 92 6:46
إن شاءالله حاجت روا بشی عزیزم
امیدوارم خداوند از گناهان هممون بگذره
موقع حال معنویت وموقع اشک ریختن برا منم دعاکن


ان شاءالله همون حاجت روا بشیم سمیرا
مامان فنچول کوچولو حتما حتما به یادت هستم
عاطفه
8 مرداد 92 10:46
دوست عزیزم چقدر قشنگ حال این روزها رو توصیف کردی . امیدوارم من رو هم از دعا بی نصیب نذاری و خوش به حالت که زیر پرچم سالار شهیدان بوده ای . انشالله همیشه سلامت و موفق باشی



متشکرم
جاتون خیلی خالی بود عاطفه ی عزیزم

بابای ملیسا
8 مرداد 92 15:47
با سلام . ضمن قبولی طاعات و عباداتتون در این شبهای پر خیر و برکت و همچنین تبریک به دلیل وبلاگ زیباتون ، وبلاگ ملیسا خانم با عکسهای جدیدش به روز شد . خیلی خوشحال میشیم اگر با تشریف فرماییتون به کلبه کوچک و مجازی ملیسا با نوشتن یک یادگاری دنیای زیبای ملیسا رو قشنگتر از قبل کنید. منتر حضور سبز شما هستیم


متشکر و سپاسگذارم بابای مهربون ملیسا خانم
با کمال میل خدمت میرسم
فرشته
8 مرداد 92 22:22
سلام لی لی جونم منو که دیگه نباید یادت بره....


اختیار داری

شما باید یه یاد بنده باشی من کی باشم دوستم
مامان لنا
9 مرداد 92 3:01
سلام عزیزم خوبی منم هستم کنار گذر زمان. دست ودلم به پست گذاشتن نمیره عزیزم ولی خوبم. همسرت خوبن؟ سلامشون برسون همچنین به ریحان وsanaعزیزم

خوش اومدی نرگس جونم
من این تجربه تلخُ نداشتم ولی فقط با یه لحظه گذاشتن خودم بجای تو احساست رو درک میکنم
بزرگواریتو میرسونم خانمی