مامان و بابای دل گنجیشکی

سوغاتی !!!

1391/6/21 16:35
نویسنده : لی لی
455 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام صد تا سلام

اووووووووووف بالاخره بخت مطلب جدیدم باز شد

چند وقتیکه ....... نینی وبلاگ جون قطع بود چند وقتی ام من قطع بودم (یعنی تنبل بودم) تــــا امروز

تو این چند وقته اتفاق خاصی نیفتاد بجز اینکه از اوایل هفته قبل همسری هر روز با یه خبر جدید مبنی بر سفر رفتن داداشی هاش و بابایش و یه دونه دامادشون به بانه میومد خونه

و اینکه هر بار اضافه میکرد که یکی از رهروان سفر بهم گفته بیا بریم و منم گفتم نمیام

منم چند باری بهش گفتم خب برو چیزی نخر،عوضش مردونه بهتون خوش میگذره

در طول سال یه وقتایی هم لازمِ که مردا تنها سفر کنن

که اولش آقامون فک کرد میخوام بره که منم با خانوما خوش باشم

منم گفتم نــــــــــــه بابا...... من هر جا تو باشی خوشم .......به خاطر خودتت میگم

که گفت ارزششو نداره من که نمیخوام خرید کنم فقط خستگی راه برام می مونه

تا روز موعود که پنج شنبه ظهر بود که آقایی یی هو یه تماسی با بنده حاصل کرد و فرمود که تا دقایقی دیگه میریم!!!

یعنی همون لحظه آخر به عبارتی دقیقه ٩٠ تصمیم  گرفته بود

و............منم که ساعاتی قبل با مامی جونم صحبت کرده بودم و از قرار و مدار خانوادم با عموم اینا برای رفتن به نیاسر کاشان مطلع شده بودم و مامی هم بهم گفته بود آقاتونم که نمیره سفر ،پس بیایید بریم نیاسر

حالا همسرگلم میخواد بره و........من!! چی کار کنم

پدر شوهر عزیز که رفتنشون کنسل شده بود

و خواهر همسری هم برای گریز از تنهایی تصمیم گرفته بود بره خونه عزیز جون

مونده بودن دوتا جاریام که اونام با هم بودن .....شب .....تو خونه .....تنها ......بدون مرد......89020_cool.gif

و مـــــــن!!!!!!!

رفتم نیاسر

لی لی از یه طرف و همسر لی لی از یه طرف

بد نبود اینم یه جورش بود تو این چند سال اولین باری بود که بدون همسرم مسافرت میرفتم هر چند ٢٤ ساعتم نبود ولی خـــــــــبـــــــــ !!دیگه

دلم براش خیلی تنگ شده بود

اونم همینطور ......میدونم دیگه!!!!!!!

آخــه !!!!

اول عشقم بهم گفت : دلم برات تنگ شده

خلاصه ما شب تو نیاسر خوابیدیم

و فردا بعد از ظهرش اومدیم

خونه مامانی بودم که همسری بهم اس داد لی لی بیا خونه آخه ما نصفه شب میرسم ، نمیتونم بیام دنبالت

منم بعد از هماهنگ کردنم با جاریام برای اینکه بدونم هستن یا نه که تنها نباشم رفتم خونه

(آخه ما با برادر شوهری بزرگم  تو یه ساختمون زندگی میکنیم)

ما تا صبح مشغول سعی کردن برای بیدار موندن جهت استقبال از آقایونمون بودیم

و........... نصفه شب آقامون اینا شد ٦ صبح

و خبر مهم اینکه همسر بنده که قرار به رفتن و از اون مهمتر خرید کردن نداشت !!!! خریدش از همه بزرگتر بود

و.........................

اونم.................................

یه.....................................................

ماشین ظرف شویی برای من بـــــیـــــــــد......................

هـــــــــــــورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

میسی گلم ....... میسی گلم...........میســـــــــــــــــــــــــی

  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مریم
21 شهریور 91 16:48
وبلاگ زیبایی دارین که بای قالب اختصاصی از فرزند زیبایتان زیبا تر هم خواهد شد با ما تماس بگیرید Nazishop@yahoo.com
نارینه
21 شهریور 91 17:35
مبارکه ... دیگه دستات مثه ماله من پینه نمیبنده !! ههههههههههههه

ایشالا شمام زود تر از شر این کار طاقت فرسا راحت شی هههههههههه
نارینه
21 شهریور 91 17:38
عزیزم ... اون پیامی که برات فرمول محاسبه سن رو نوشتم تایید نکن ... میخواستم خصوصی بدم از دستم در رفت !!!!!!!!!!!!!!1

فرمول رو لو نده !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


چــــــــــشــم
مامان لنا
21 شهریور 91 23:00
خصوصی عزیزم تو جون بخواه
ممنون گلم
اختیار دارین
زهرا مامان قاصدک
23 شهریور 91 11:06
سلام ، آفرین به این همسر ؛ واقعا دستش درد نکنه مبارکت باشه خانمی

سلام عزیزم
واقعا دستش درد نکنه،همیشه منو شرمنده میکنه
مـمـنـونـم
مامان لنا
23 شهریور 91 19:46
سلام پس تبریک من کووووووووووو دعای من کوووووووووووووووو از اول مینویسم مبارکت باشه عزیزم وامیدوارم آقارضا همیشه از این سفرهای خوب خوب بره

سلام عزیزم
چیزی نبود گلم
ممنون بابت تبریک و دعا و لطفتون

اِاِاِ الان دیدم خصوصی فرستاده بودی خانمی

مامان لنا
25 شهریور 91 18:00
سلام عزیزم خوبی ؟ دلم واسه ریحان خیلی تنگ شده بهش سلام زیاد برسون . به سنا هم خیلی سلام برسون . یه باره به اقارضاهم سلام برسون . اون 2تا پست رمزدار ادامه دار هستن هرباری سر بزن

سلام گلم،چشم بزرگواریتونو میرسونم
حتما میام عزیزم
خوشحال میشم
sana
26 شهریور 91 19:42


مامان نفس طلایی
27 شهریور 91 14:33
مبارک باشه

ممنون دوستم
یک عاشقانه آرام
28 شهریور 91 8:41
مبارکهههههههههههههههههههههههه

قربونت برم عزیزم
sana
30 شهریور 91 12:27
سالگرد ازدواجتون مبااااااااااارک.انشاالله تا ابد در کنار هم خوب و خوش و سلامت باشین.2ساااااااااااااال گذشت....

میسی گلم
اولین نفری هستی که بهم تبریک میگی
منم هر چی آرزوی خوبه ماله تو دارم
امیدوارم روزا و سالهای در پیش روت همیشه مثه عسل شیرینه شیرین باشه