خواب شیرین
با سر درد بری تو رختخواب هی از این دنده به اون دنده بشی ُ نگاهت به سقف باشه تا زمانیکه آلارم گوشیت به صدا درمیاد و یادت میندازه ساعت چهار ِ و هنوز خواب به چشمت نیومده ، باید بلند شی برای گرم کردن غذا که یه صدایی به دادت میرسه
-:بخواب من سحری رو آماده میکنم
بعد از سحری و نماز و دعای عهد میری تو تخت
چشمات به شدت میسوزه ، سر دردت بدتر شده .... کلا دااااااااااغونی
بدنت به خواب نیاز داره ولی میدونی که خوابیدنی در کار نیست
مدام داری به اونایی که کم خوابی دارن و عذابی که میکشن فکر میکنی و به اینکه اگر منم در آینده مثه اونا بشم چی ؟؟؟؟؟
همسرت میگه چشمات ُ ببند
میبندی
دستت رو توی دستش میگیره ، نوازشت میکنه و یکی یکی چیزای خوب و قشنگ رو برات میشمره و تو با چشمای بسته بعد شنیدن هر یکی از اونا یه لبخند گنده رو لبات میشینه
اونوقته که آروم ِ آروم به خواب میری
یه خواب عمیـــــــق و شیرین