خدایا نعمت سلامتی رو از هیچ کس نگیر
از روزی که همسری اومده به شدت مریضه و شروع بیماریش از روزای اول خدمتشه
یعنی حدود یک ماهه که مریض شده
دیروز رفتیم دکتر و بهش گفت هم سینوزید (درست نوشتم؟) گرفتی هم مشکل ریوی داری و تا زمانی که تو شهرای کویری باشی همین طوری هستی
یعنی در حدی سرفه میکنه که صورتش کبود میشه بچم.....بمیرم الهی براش
خلاصه دکتر میگفت کاش بجای یزد یجای دیگه خدمت میکردی
میگفت چند سالی برو آلمان ،انگلیس زندگی کن خوب میشی
همسری هم بهش گفت شمام بیا با هم بریم
ریه اش آنچنان حساس شده که...مثلا امشب صورتشو با ژل شستشوی صورت شست و چون یه ذره بو داشت چند ساعتی سرفه میکرد
دوستای عزیزم برا همسری من دعا کنین زود خوب بشه وقتی اینجوری میشه دلم آتیش میگیره براش
راستی از مطب پزشک که اومدیم بیرون تا بریم همسری دارو هاشو بگیره بنده سرم شروع به درد عجیبی کرد
و چشمتون روز بد نبینه
بدترُ ...بدترُ ....بدتر شدم تا آخر شب که تب و لرز و استخون درد و گلو درد ... همه چی در عرض چند ساعت بهش اضافه شد
باورم نمیشه من هیچیم نبود بد یهو به روزی افتادم که تا صبح از این حالات خواب به چشمم نیومد
امروز صبح دوباره رفتیم دکتر ....اینبار برای من
گفتم آقای دکتر من دیروز که از اینجا رفتم رو به موت شدم
ایشون فرمودن تو مطب از کسی گرفتی مواظب باش که دوباره همسرت ازت میگیره
اِاااااااااااااای خدا همسری دیگه این مدلشو نگیره
منم از صبح ماسک زذم که مثلا رعایت کنم
بازم التماس دعا مهربونای من