مامان و بابای دل گنجیشکی

انا لله و انا الیه راجعون

1391/9/11 22:56
نویسنده : لی لی
351 بازدید
اشتراک گذاری

چه غم بزرگیه غم از دست دادن عزیزان

حتی فکر کردن به این قضیه تنم رو میلرزونه

همیشه از خدا خواستم نباشم اون روزی که قراره نبودن عزیزانم رو ببینم

روح یکی دیگه از بنده های نازنین الهی به نزد معبود متعالی خودش پر کشید

زن عموی همسری من ،یه خانم به شدت مهربون بود که چند سالی بود در بستر بیماری به سر میبرد

و حالا دیگه به آرامش ابدی رسید

امروز جنازه پاک و معصوم یه سادات رو تشیع کردند

خدایش بیامرزد

عزیزجون دوباره بستری شد ، این بار برای عمل جراحی قلب باز

زمانی که از بیمارستان قبلی مرخص شده بودن به همه ما گفته بودن که یه رگ قلبشون گرفته که با دارو خوب میشه

ولی متاسفانه قضیه از این قرار بود که مرخص شده بود که برای رفتن به بیمارستان مخصوص عمل منتقل بشن

فردا شب من میرم پیش عزیز تا کنارش باشم

دوشنبه این هفته قراره عمل انجام بشه

چند سال پیش تو همین بیمارستان بابای مهربون خودم هم همین عمل رو انجام داد

همش یاد اون زمان میافتمُ دلم بیشتر میگیره

هر چند که با پیشرفت علم دیگه جایی برای نگرانی ! حتی در مورد جراحی مهمترین عضو بدن نیست .ولی خُــب !هنوزم نگرانی هست

انشاالله عزیز هم ، هر چه زودتر سلامتی خودشو به دست بیاره

دوستای خوبم التماس دعا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

نارینه
14 آذر 91 19:11
خدا رحمت کنه زنعموجان رو ... انشالله روحشون شاد باشه و مورد مغفرت خدا قرار بگیرن

انشالله مامان هم صحیح و سالم برمیگردند خونه

خدا رفتگان شما رو هم رحمت کنه عزیزم
انشالله گلم...عزیزجون مادربزرگ همسری منه
فرشته
16 آذر 91 21:03
خیلی ناراحت شدم گلم
تسلیت.

سپاسگذارم